توی شهری ادم بی مزه ی بود که هیچکی ازش دل خوشی نداشت یه روز دیو اومد و همه رو خورد الا اون یه نفر خودمونیم بی مزه گیم همیشه بد نیست.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۵ساعت 17:42  توسط بهرام قبادی فردtelegram//bahramghobadyfa |
داستان خیلی کوتاه...برچسب : نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 117
برچسب : نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 275
برچسب : نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 241
برچسب : نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 195
تابلوهای روزهای زوج گریه ممنوع ,روزهای فردخنده
شلیک می کنم.
به صحنه ی ازپا درامدن فاصله,
به حیاطی لبریز از عریانی درخت های کاج,
به لاشه ی مطبخی که تنها نشان بقایای ادمی ست
به دیار انارهایی که به عشق اقام ابوالفضل سینه تا سر چاک کرده اند,
به دیارگدازه های عطش اتش سیاب تشنه
به مراسم تشییع جنازه ی فاصله
به زیرتنگ سیاب جوانمرد قصابی که عشق را برایم چرخ گوشت کرد.
داستان خیلی کوتاه...برچسب : نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 169
برچسب : نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 319
برچسب : داستان خیلی کوتاه انگلیسی,داستان خیلی کوتاه,داستان خیلی کوتاه عاشقانه,داستان خیلی کوتاه جالب,داستان خیلی کوتاه کودکانه,داستان خیلی کوتاه انگلیسی با ترجمه,داستان خیلی کوتاه آموزنده,داستان خیلی کوتاه زیبا,داستان خیلی کوتاه غمگین,داستان خیلی کوتاه عشقی, نویسنده : bahramghobadyfardo بازدید : 130